از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عالم غیب و علم غیب از اموری است که تنها در دسترس خدا و نیز کسانی است که خدا به دلیل رضایتمندی به آنان تعلیم می دهد: عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا ؛إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًالِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَى کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا؛ داناى نهان است و کسى را بر غیب خود آگاه نمى کند، جز پیامبرى را که از او خشنود باشد که در این صورت براى او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت تا معلوم بدارد که پیامهاى پروردگار خود را رسانیده اند، و خدا بدانچه نزد ایشان است احاطه دارد، و هر چیزى را به عدد شماره کرده است.(جن، آیات 26 تا 28(
بنابراین، علم به آخرت به عنوان یکی از امور غیبی جز در دسترس خدا و مرتضی ها نیست؛ هم چنین علم به چگونگی و نیز زمان رستاخیز از اموری است که خارج از علم عادی افراد است؛ از همین روست که اکثریت مردم نسبت به آخرت و علم اخروی «شعور» ندارند؛ زیرا شعور با ابزار عادی تنها نسبت به عالم شهادت است، و با ابزار عادی نمی توان نسبت به آخرت شعور یافت. بر این اساس، اکثریت مردم نسبت به آخرت بی شعور هستند، مگر آن که از طریق علم غیر عادی مانند وحی به آن دست یابند.(نمل، آیه 65)
علم به آخرت اگر متصل به غیب نباشد، علم از دست رفته و بی منبع و مبنا و پایه است؛ از همین روست که این افراد گرفتار شک علمی بلکه کوری و نابینایی عملی هستند؛ چنان که خدا می فرماید: بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ ؛ نه بلکه علم آنان در باره آخرت تدارک یافته است؛ نه بلکه ایشان در باره آن شک علمی دارند؛ نه بلکه آنان در مورد آن کوردل هستند.(نمل، آیه 66)
واژه «ادَّارَکَ» در اصل «تدارک» بود که تاء تبدیل به دال شد و در هم ادغام شد. «ادَّارَکَ» از دَرْک و دَرَک به معنای انتهاى گودى چیزى است؛ چنان که گفته می شود: بَلَغَ الغوَّاصُ دَرَکَ البحرِ؛ غواص به تهِ دریا رسید؛ البته انتهایی که پیوست هم باشد؛ از همین روست که چیزی که دارای پیوست رو به صعود باشد، درجات؛ و در مقابل چیزی که پیوست رو به سقوط باشد، درکات گفته می شود؛ مانند درجات بهشت و علم در مقابل درکات دوزخ و جهالت. وقتی غواص برای شکار صدف یا ماهی به قعر دریا می رود، شکارش را «درک» می گویند؛ از همین روست که دست یابی به چیزی سخت را درک می گویند و مانند درک مطالب عمیق.
تدارک به معنای هلاکت گفته شده است؛ زیرا در انسان وقتی در جهت سقوط می رود، به هلاکت می رسد؛ بر این اساس «ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ» به معنای به کارگیری و صرف علم تا سطح نابودی آن است؛ یعنی همه منابع شناختی و ابزارهای علمی را در جهتی به کار گرفته اند که آن را به تباهی و هلاکت رسانیده اند.
به سخن دیگر، کسی که منابع و ابزارها شناختی و علمی خویش را صرف دنیا و کسب درکات آن می کند، خود را از کسب آخرت و درجات آن بازداشته است و این گونه علمش را تباه نموده است؛ زیرا چنین شخصی از آخرت غافل است. به ظاهر از همه علوم و فن آوری بهره مند است، ولی گرفتار انواع خرافات در زندگی روزانه خویش است. این افراد در حقیقت « تهماندهای» دارند، هر چند که برخی کم وبیش جلو رفته اند، ولی علم آنان نسبت به آخرت نارسا است و همین نارسایی موجب می شود تا نتوانند برای آخرت کاری کنند؛ زیرا اگر آخرت را به طور کلی می شناسند و باور دارند، ولی گمان می کنند چون در دنیا وضع مالی خوبی دارند، حتما وضع مالی آنان در آخرت بهتر خواهد بود. آنان این گونه می گویند: وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا ؛ و گمان نمى کنم که رستاخیز بر پا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم قطعا بهتر از این را در بازگشت خواهم یافت.(کهف، آیه 36)
این افراد گرفتار شک هستند و بر اساس شک سبک زندگی خود را در دنیا ساماندهی کرده اند؛ ولی برخی وضعشان از این هم بدتر هستند، زیرا اصولا کور دل هستند و در اوج بی شعور زندگی می کنند. این گونه است که فلسفه زندگی افراد در سبک زندگی آنان تاثیر مستقیم به جا می گذارد. از این آیات به دست می آید که مردمان کافر دست کم به سه دسته تدارک و نابود کننده علم، گرفتاران شک و گرفتاران کوردلی هستند.
خدا در سوره نجم درباره گروه اول می گوید: وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا؛ ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ؛ و ایشان را به این کار علم و دانشی نیست، جز گمان خود را پیروى نمى کنند؛ و به راستی که گمان در وصول به حقیقت هیچ سودى نمى رساند. پس از هر کس که از یاد ما روى برتافته و جز زندگى دنیا را خواستار نبوده است روى برتاب! این منتهاى دانش آنان است.(نجم ، آیات 28 تا 30)
باید توجه داشت که از نظر قرآن، هر انسانی دارای هدایت فطری(طه، آیه 50) و الهامات فطری است که به نفس مستوی داده شده تا حق و باطل و خیر و شر و تقوا و فجور را بشناسد و به حق و خیر و تقوا گرایش و از باطل و شر و فجور گریزش داشته باشد.(شمس، آیات 7 تا 10) اما انسان خود این هدایت و علم فطری و ابزارهای فقاهت و تعقل خویش را دفن می کند.(اعراف، آیه 179)